متن ترانه رضا ابوالحسن زاده به نام هیچ
بی منظره در این خاک
در جستجوی هیچم
من کوششی محالم
من خواهشی خموشم
در چشم های پوچم
جز هیچ تو نیابی
من در مسیر کوچم
از این همه خرابی
تا آن همه خرابی
گاهی تو در تلاشی
تا راه من ببندی
اما خودت همان راه
خودت همان سرابی
دستم به دامنت عشق
راه گریز من باش
از این همه تباهی
تنها تو می توانی
هشیار بودنم را
از من دریغ کن عشق
بهتر که در جنونت
هشیار تو نمانی
دستم نمیرسد تا
معصوم بودنم را
بردارم و روم من
در کوله بار عمرم
جز رد شدن ندارم
بر دار می کشم من
هر آرزوی خود را
در اوج ناتوانی
گاهی تو در تلاشی
تا راه من ببندی
اما خودت همان راه
خودت همان سرابی
دستم به دامنت عشق
راه گریز من باش
از این همه تباهی
تنها تو می توانی
هشیار بودنم را
از من دریغ کن عشق
بهتر که در جنونت
هشیار تو نمانی