متن ترانه محمدرضا جلیلی به نام غدیر خون
کجا دیدی که یه دریا پی مشک پر آبه
که یک رود تشنگی داره به سقایی که بی تابه
جهان خیره به چی هستی چرا از شرم نمی میری
چرا این طفل معصومو داری از شیر می گیری
ببین خون خدا بین صف شمشیرها میره
نماز آخرین ظهرش چه مظلومانه دلگیره
چقدر این لحظه تاریکه که خورشید غرق خون میشه
که هر لحظه از این تصویر دلت غرق جنون میشه
غدیر خون که میگیرن سرت روو نیزه می تابه
دخیلم کن به موهات که میون باد بی تابه
ستایش می شه چشمایی که این زخمها رو زیبا دید
که از کرب بلای عشق مدام احساس می بارید
ببین خون خدا بین صف شمشیرها میره
نماز آخرین ظهرش چه مظلومانه دلگیره
چقدر این لحظه تاریکه که خورشید غرق خون میشه
که هر لحظه از این تصویر دلت غرق جنون میشه