متن ترانه ناصر فاضلی به نام روزگار سرد
خستم ازین همه درد
این منواین روزگار سرد
بی کسی هامو زدم فریاد
هر چه آخر شد که باداباد
توی دستام خالی ازعشقُ
تو نگاهم حسرت واندوه
سهم من از بازی تقدیر
یک سکانسی پوچ و باطل بود
دنیا نکردی با دلم خوب طا
نشد این چرخ گردونت به کام ما
تنهام من واین کوله بارم
غمهام شدن دارو ندارم
سخته به تنهایی کشیدن
دردی که روشونم سواره
من باز با این پاهای خسته
میرم نگن ازپانشسته
دنیا نکردی با دلم خوب طا
نشد این چرخ گردونت به کام ما