متن ترانه امیر امیری به نام مسافر
ای مسافر برو امشب که تمومه فصل بودن
حرف تازه ای نمونده واسه خوندن یا سرودن
قصه ی تو هم تموم شد کلاغه رسید به خونش
منم اما کفتری که توی باد آشیونش
بسه خاطره شنیدن گلای حسرتو چیدن
واسه دیدن خورشید نفش شبو شنیدن
بزار قسمت تو باشه تپش پنجره هامون
منو قسمت غریبی بغض تو هنجره هامون
واسه ما که تو غربت به یه خنده دل میبازیم
توی خوابای طلایی قصری از رویا میسازیم
رنگ فردا نمیگیره شام تار غربت ما
مثل اینکه چشم امید بسته رو قسمت ما