متن ترانه امیر خوشاوی به نام برای سینما لاله
یهسینمایِ بسته، یهسینمایِ خسته
بدونِ فیلم و دیدار، با یهدلِ شکسته
.
یهسینمایِ تنها، بدونِ شوقِ مردم
یهسوت و کورِ خالی، کنجِ خاطرهها گم
.
تو شهری که سیاهه، لببهلب حرفِ آهه
تو شهری که همیشه، غم سقف و سرپناهه
.
نمونده شوقی واسه، قصهی رویِ پرده
رو هر پوسترِ فیلمی، ردِ غبار و گرده
.
نمونده صفِ شوق و، بلیطِ فیلمِ تازه
نمونده جایی واسه، حرفایِ بیاجازه!
.
این سینما یهروزی، قصهبهقصه نو بود
عشقِ تماشاچیاش، ردیفایِ جلو بود
.
این سینما یهروزی، چشما رو جادو میکرد
ما رو با یهجهانِ، تازه روبهرو میکرد
.
صندلیایِ سرخش، ما رو نبردن از یاد
این سینما چهچیزا، یادِ منو تو میداد
.
حالا دیگه کسی نیس، تا برسه به دادش
هیشکی نذاشته مرهم، رو زخمِ بیپمادش
.
حالا چطور بفهمیم، چی میگذره تو این شهر؟
تا کی میخوایم بمونیم، با شهرِ قصهها قهر؟