متن ترانه امیر رافت به نام آقای مدیر
روزای جمعه باز
منو یه شعر و ساز
میشمریم گلای قالی
پرم از غیب و راز
انگاری عیده باز
چقدر روزامون شدن عالی
جنگ و واکسن, تو کوچه بازم
فریاد میاد واسه زندگی
آقای عزیز فحش بد نده
یه حرفو باید با علم بگی
مدیر باید یه روزه
دست مردمو ببوسه
قانونی که دوام نداره
تو آتیش گندم بسوزه
ما خوابیم از وضع موجود
دلا خون شده از زخم ناجور
چهار فصل داغون مثل کارون
تصمیم کاری باید بگیره اون مدیری که فساد نداره
چرخهای گاری آخه هیچ ربطی به اقتصاد نداره
مرد زیست همه توی کوه و دریا
شد زخمی همه ی دشت و برگها
خدا نگیر این خوشی رو از ما
دوباره جاده باز
پا رو پدال گاز
یار دبستانی
بخدا عیبه باز
بی آب و برق و گاز
بود عجب تابستانی
سر کودک توی سطل آشغال
شده واسه هممون یه درد آشنا
جونیمون حیفه کاش ما
حرص نخوریم از صبح ناشتا
مدیر باید ببینه
تو وضع بدترینه
ما همه هستیم برابر
این قانون کره زمینه
تا خوابیم از وضع موجود
دلا خون شده از زخم ناجور
چهار فصل داغون
چشمها بارون
تصمیم کاری ....
مامان کوله پشتیمو آماده کن
مامان کوله پشتیمو آماده کن دارن میان