متن ترانه حبیب فدایی به نام مومیایی
تو قلبت عشق و مومیایی کن
اینجا کسی عشق و نمیفهمه
قلب تموم آدمای شهر
تو مشت آدمهای بی رحمه
باید یه جور دیگه درکت کرد
باید یه جور دیگه فهمیدت
اونقدر عاشق که بشه حتی
با چشم های بسته هم دیدت
تو میری از این شهر به تنهایی
دلگیری از این همه زیبایی
میدونم احوالت دلت خوب نیست
حس میکنم تنهاترین مرد تو شبهایی
تو میری از این شهر به تنهایی
دلگیری از این همه زیبایی
میدونم احوالت دلت خوب نیست
حس میکنم تنهاترین مرد تو شبهایی
تو قلبت عشق و مومیایی کن
پرسه بزن تنها و بی پروا
عاشق نشو عاشقی دلگیره
عشق مال آدم بوده و حوا
تو هرچه مغرور باشی و دل سنگ
بیشتر تو رو میخوان که باهات باشن
کوچه به کوچه پی عشق تو
حتی اگه دور باشی صد فرسنگ
تو میری از این شهر به تنهایی
دلگیری از این همه زیبایی
میدونم احوال دلت خوب نیست
فکر میکنم تنها ترین مرد تو شبهایی
تو میری از این شهر به تنهایی
دلگیری از این همه زیبایی
میدونم احوال دلت خوب نیست
فکر میکنم تنها ترین مرد تو شبهایی