متن ترانه حسین افضلی به نام تظاهر
قدم هاتو تو بارون ،کجا گم کردمش
مسیری که رفتی مو من از یاد بردمش
تو هم با آدمای،پر از کینه همدستی
از اون روزی که رفتی؛ تظاهر کردی هستی
این عشقه، که هربار میاد سراغ قلبم
میگیره، عقل و منطقو دوباره در دم
میگیره،یه حسی همه وجود من رو
که بازم، شدی بازیچه حرفهای مردم
من تنها،بازم از کوچتون امشب گذر کردم
دوباره،سر قرارمون چند لحظه صبر کردم
هنوزم،رنگ شال سفیدت یاد من مونده
که دادی،گفتی این کادوی من به تو بوده
باید چندتا زمستون،من از سر میگذروندم
تا میفهمیدم این رو ،دیگه بر نمیگردم
به روزای گذشته ،که عاشق شدیم با هم
کسی که رفته رفته،چه خوش باور و سادم