───┤ ♩♬♫♪♭ ├───

I can’t remember a single moment in my life where my dad♫
had any trace of negativity in his voice or action
I mean i did obviously♫
He had always tell me stay positive through the bad dark times and through the good♫
when we get stuck in traffic or when I couldn’t get my coffee that i want
I don’t want to talk about bad things♫
because I know that if my bad was alive or if somebody else died in the crash♫
…that he was right here giving speech, he won’t talk about that stuff… i won’t
I look to the audience and I see his family, his friends♫
some relationships that he built over decade and he comforts me
They’ve touched every single person in the audience. its amazing
And I’m sure he feels the same way♫
if I could describe him in one word…it would be strong
He’s been through tragedy,tragedy after tragedy♫
wall after wall, wrong turn after wrong turn, and he stood strong♫
He was amazing♫
We loved each other , We loved each other
We loved each other , We loved each other♫


سلام به همه♫
من نمیتوانم هیچ لحظه‌ای از زندگیم را به خاطر بیاورم
که پدرم؛ هیچ ردپایی از منفی ‌بافی در رفتار یا گفتارش بروز داده باشد…
منظورم این است؛ که مشخصا من ندیده‌ام…♫
او همیشه به من میگفت تا در شرایط خوب یا بد؛ مثبت باقی بمانم
زمانی که در ترافیک گیر میکردیم و…♫
یا زمانی که من نمی توانستم؛ قهوه‌ ای که میخواهم را بدست بیاورم!
من نمیخواهم درمورد چیزهای بد صحبت کنم♫
چون م‌دانم اگر پدرم زنده بود…♫
اگر افراد دیگری در این حادثه کشته شده بودند و پدرم اینجا بود♫
که سخنرانی داشته باشد؛ او درمورد چیزهای بد صحبت نمیکرد♫
من هم این کار را نمیکنم….
من به حضار نگاه میکنم و بستگان و دوستان او را میبینم♫
روابطی که او بعد از ده ‌ها ایجاد کرده بود و اینها به من آرامش میدهند….
آنان تک تک حضار را احساس کردند؛ این شگفت انگیز است!
من اطمینان دارم؛ که او نیز چنین حسی دارد♫

───┤ ♩♬♫♪♭ ├───

گروه قصه گوها ما عاشق هم بودیم