متن ترانه رایا حیدری به نام ارتش
یک نفر آمد تمامم بشود
یک نفر آمد غمم را ببرد
هرکسی آمد مرا زخم زد و رفت
یک نفر آمد که دیگر نرود
قلبم که قفل است و دو چشمت شاه کلید
دیدی مرا وقتی که یک دنیا ندید
من در کنار تو تماشایی شدم
تو آمدی آمد به دنیایم امید
جانا چه سر و سری داری با دریا
که مرا غرقم کردی بی پروا
تویی الماس ناب کم پیدا
جانا همه عمرم دل را کردم حاشا
تو چه کردی که دل بردی از ما
تو مرا مجنونم کردی لیلا
این شبها رؤیایی شد با تو
این شبها روشن تر از روز است
لالایی میخوانی میخوابم
این شبها حال قلبم خوب است
من محکم هستم اما ای وای
وقتی که دستم را میگیری
پشت من می ایستد یک ارتش
وقتی که با حسم درگیری
جانا چه سر و سری داری با دریا
که مرا غرقم کردی بی پروا
تویی الماس ناب کم پیدا
جانا همه عمرم دل را کردم حاشا
تو چه کردی که دل بردی از ما
تو مرا مجنونم کردی لیلا