متن ترانه سروش دادیار به نام واره
از شب گذشته ام همه بیدار خواب تو
ظلمت شمار سرزدن آفتاب تو
جان تهی به راه نگاهت نهاده ام
تا پر کنم هر اینه جام از شراب تو
گیسوی خود مگیر ز دستم که همچنان
من چنگ التجا زده ام در طناب تو
ای من تو را سپرده عنان ، در سکون نمان
سویی بتاز تا بدوم در رکاب تو
یک بوسه یک نگاه از آن چشم و آن دهان
اینک شراب ناب تو و شعر ناب تو
جز عشق نیست خواندم و دیدم هزار بار
واژه به واژه سطر به سطر کتاب تو
اینجاست منزلم که بسی جستم و نبود
آبادی ای از آنسوی چشم خراب تو