متن ترانه سعید شریعت به نام دیدی که نماندی
ای آنکه مرا بر سر این کوچه نشاندی
دیدی که نماندی
دل را به مرادش نرساندی نرساندی
دیدی که نماندی
من با تو چه کردم که سزاوار عذابم
اینگونه خرابم
بگذار که بی گریه شب آسوده بخوابم
بگذار بخوابم
ای نور جهانم آتش زده اندوه تو بر خرمن جانم
حالی نگرانم ویران تر از آنم که دگر زنده بمانم
با این دل پر خون دیوانه چه کردی
تو با من مجنون دیوانه چه کردی
دردی که تو دادی درمان شدنی نیست
این آتش نمرود گلستان شدنی نیست
ای نور جهانم آتش زده اندوه تو بر خرمن جانم
حالی نگرانم ویران تر از آنم که دگر زنده بمانم