متن ترانه سعید علیخانی به نام دلبرا
قصه گو می شوم در شب مویت ای یار
ماجرایی دارد خم ابرویت ای یار
تو هزار و یک شبی / همان اسم همیشه بر لبی
بی هوا ، عشق مرا / می کشد سویت ای یار
….
دلبرا دلبریت / برده ایمان من
چه طلب دارد این / چشمت از جان من
خیره ماندی به چشمم / نفس من بند آمد
در تو فهرست شده / آرزوهای من
دل به تو می سپرد / هر که بود جای من
هر زمان آمدی / بر لب من لبخند آمد
....
بی خبر ز من دل مرا ربودی
تو که بودی؟ / تو که بودی؟
آن چنانی که به جان و دل نشستی
تو که هستی؟ تو که هستی؟
مرتضی ساعتچی