متن ترانه سید به نام جهان من
نه دلی منتظر است و نه نگاهی به دری
نه از آن دور سراغی ، نه اینجا خبری
نه کسی آمده از راه غمی را بِبَرَد
نه کسی با خودش آورده غمِ بیشتری
نه بهار و نه خزان و نه سیاه و نه سپید
نه به شادی لب خندان نه به غم چشمِ تری
آنقَدَر لیل و نهار آمد و یکسان آمد
بی که فرخنده شبی بی که مبارک سحری
باغ سبز است و درختان همگی سرو و چنار
که ندادهاست به جز سایه درختی ثمری
نه به دامی دلِ ما و نه به دامان دستی
ای خداوندِ غزل! گوشهی چشمی ! نظری !
تمام جهان منی و جهان همه تو
زبان جهان منی منی و زبان همه تو
زمانه زمان من است و زمان همه تو
بارها در خوابهایم بودهای، رویایِ من!
بارها زیباییات را دیدهام زیبای من!
من تو را در خوابهایم بارها بوسیدهام
ای همیشه بیخبر از عشقبازیهایِ من
امشب امّا دوست دارم بیشتر درکم کنی
بیشتر با من بمانی ، با منِ تنهای من
سر به روی شانههایت میگذارم تا سحر
دست از رفتن اگر بردارد امشب پای من
با خودم میگویم امّا از تو میپرسم، بگو!
کِی در آغوشت بگیرم عشقِ بیپروای من ؟
تا در آغوشت بگیرم موجِ ابروهای تو
کشتیام را غرق خواهد کرد ای دریای من
تمام جهان منی و جهان همه تو
زبان جهان منی منی و زبان همه تو
زمانه زمان من است و زمان همه تو