متن ترانه شعرا به نام هزارتو
چیزی نگو تو هم برو
تنهام بذار مثل همه
روزای زندگی من همیشه تکرار غمه
هزارتوی زندگی بی انتها نیست میدونم
دیگه قرار نیست که یه روز آروم و بی غم بمونم
راه تو و من یکی بود توی دو دنیای جدا
غرور تو کویری بود توی بهشت ما دو تا
تو ساعتای بی کسی که به تو دل می بستم
باید میدونستم که زود پر میکشی از دستم
دلم میخواد محو بشم تو عالم بی خبری
شاید رو پیشونی من نوشته بود در به دری
مجرم واقعی منم تو هیچ گناهی نداری
کاشکی میشد از اول هم باور کنم یه روز میری
داری میری چیزی نگو چیزی نمونده بین ما
چیزی اگه مونده باشه بذار همونجا بین راه