متن ترانه علی نوروزی به نام رویای باران
من بی تو یک رؤیای غمگینم
غمگین تر از مردی که می داند،
گاهی برای یک دل عاشق
راهی به جز رفتن نمی ماند
دلگیرم از تنهایی، از دوری
از زندگی، از روزگار، از تو
از اینکه بایدمنتظر باشم
تا بگذرم بی انتظار از تو
با اینکه از اشکم سفر کردی
هر لحظه رؤیایت کنارم بود
وقتی که برگشتم به این خانه
دلتنگی ات در انتظارم بود
وقتی به جز تنهایی ام دیگر
دست کسی بر شانه ی من نیست
با من غریبی می کند این شهر
این خانه دیگر خانه ی من نیست
چتر دلم را دست تو دادم
من زیر باران بی تو جا ماندم
سمت بهارت رفتی اما من
در این زمستان بی تو جا ماندم
آه ای نسیمِ قاصد باران
ای عشق تو مهمان ناخوانده
من آخرین برگم که از پاییز
بعد از تو بر این شاخه جا مانده