متن ترانه مجتبی بذر افشان به نام عشوه گر
آتشی ، شرری ، دلربا و عشوه گری
رِند و فتنه گری ، دل ز عالمی ببری
زلف چون شب خود ، شانه شانه شانه مکن
در برم بنشین ناز دلبرانه مکن
پشت هر قدمت خانه خانه آمده ام
تا به دام لبت ، دانه دانه آمده ام
چه شود به به ، اینچنین که زیبایی
سوی خانه ام آیی، روی خود گشایی
شب و تنهایی ،لحظه های رویایی
امشبی که با مایی ،در برم درآیی
چه شبی به به ، گر که ساقی ام باشی
یار باقی ام باشی ، جام و باده آری
من و شب و ساقی ، قصه های پنهانی
آنجنان که میدانی ، کام دل برآری
آتشی ، شرری ، دلربا و عشوه گری
رِند و فتنه گری ، دل ز عالمی ببری
زلف چون شب خود ، شانه شانه شانه مکن
در برم بنشین ناز دلبرانه مکن
پشت هر قدمت خانه خانه آمده ام
تا به دام لبت ، دانه دانه آمده ام
……
تو شراب منی ، حال خوب و ناب منی
پی هرچه روم آخرین جواب منی
من خمار توام ، زار و بیقرار توام
چه کنم چه کنم ، تا ابد دچار توام
……
آتشی ، شرری ، دلربا و عشوه گری
رِند و فتنه گری ، دل ز عالمی ببری
زلف چون شب خود ، شانه شانه شانه مکن
در برم بنشین ناز دلبرانه مکن
پشت هر قدمت خانه خانه آمده ام
تا به دام لبت ، دانه دانه آمده ام