متن ترانه محمد فکار به نام جوانی
باید به ندیدن عادت کند این دل
با چشم پر از اشک ترکت کند این دل
میشد به نگاهی درمان شود این درد
میشد که به خوبی یادت کند این دل
مگر چه کرده ام گناه من چه بود که رفتی از کنارم
جوانی مرا حراج کرده ای،کجا کشیده کارم
به جا نیاوری دگر تو عاشقت که خو گرفته با درد
غم تو یک تنه چه کرده اینچنین که بد بریده این مرد
شاید به نگاهی سر پا شود این دل
با قطره ی عشقی دریا شود این دل
تو رفتی و انگار،جان از تن من رفت
راضی نشو ای یار رسوا شود این دل
مگر چه کرده ام گناه من چه بود که رفتی از کنارم
جوانی مرا حراج کرده ای،کجا کشیده کارم
به جا نیاوری دگر تو عاشقت که خو گرفته با درد
غم تو یک تنه چه کرده اینچنین که بد بریده این مرد