متن ترانه مسیح خسروی به نام بی راهه
آنجا که میان تو و عالم فرق است
در گوشه به گوشه ات عزیزی غرق است
آنجا که نگاه میکنی در چشمش
سرتاسر پلک و چشم نازش برق است
باران بزند خیال چترش داری
احساس بهشت گر به عطرش داری
آنجا که سکوت میکند میمیری
تا هست صمیمانه تو قدرش داری
آنجا نرو آنجا به خدا بیراه است
ناگاه که میشود سحر وای ای وای
از عشق تو اوست با خبر وای ای وای
آنجا که دوراهه میرسد یک سمتش
تو باشی و او سمت دگر وای ای وای
آنجا که سکوت رنگ دعوا دارد
آلزایمر اگر حکم مداوا دارد
دوستت دارم اگر شنیدی از او قطعا
آنجا خطر ریزش دنیا دارد
آنجا نرو آنجا به خدا بیراه است
آنجا که برای رفتنش میماند
از عمق علاقه ات ولی میداند
میمیری اگر نباشد اما هر شب
در گوش تو آواز سفر میخواند
آنجا که قرار بر مدارا باشد
ابراز علاقه بعد دعوا باشد
میمیری و میمیری و هی میمیری
هرروز کنار تو کمی تا باشد
آنجا نرو آنجا به خدا بیراه است
درمان تمام دردهایت او بود
هرچیز تو با علاقه اش همسو بود
از این همه سهم تو ولی افتادن
هرروز به روی خاک با زانو بود
حالا که چشیده ای غم باران را
سرمای هوای گرم تابستان را
حالاست که دلتنگ کمی آغوشی
رد کردی اگر مسیر این بحران را
دیگر نرو بی راهه که تکرار شود