متن ترانه مهدی عطایی به نام ای کاروان
ی کاروان ، ای ساربان لیالی من کجا میبری
با بردن لیالی من جان و دل مرا میبری
ای کاروان کجا میروی ، لیالی من چرا میبری
در بستن پیمان ما ،تنها گواه ما شد خدا
تا این جهان بر پا بود این عشق ما بماند به جا
ای کاروان کجا میروی ، لیالی من چرا میبری
تمامی دینم به دنیای فانی ، شراره ی عشقی که شد زندگانی
به یاد یاری خوشا قطره اشکی ، به سوز عشقی خوشا زندگانی
همیسشه خدایا محبت دلها به دلها بماند بسان دل ما
که لیلی و مجنون فسانه شود ،حکایت ما جاودانه شود
***********
تو اکنون ز عشقم گریزانی غمم را زچشمم نمیخوانی از این غم چو حالم نمیدانی
پس از تو نمونم برای خدا ، تو مرگ دلم را ببین و برو
چو طوفان سختی زشاخه ی غم ، گل هستی ام را بچین و برو
که هستم من آن تک درختی ، که در پای طوفان نشسته
همه شاخه های وجودش ، زخشم طبیعت شکسته