متن ترانه هادی سناتور به نام سلول
آسمونی پر مه آدمای گنده
برده های صنعتی با بشقابا و چرتکه
دخترایه رقصون از بیخه فاحشگی
جنبشای کادون با زیربنای تحفه
لباس رنگی رژلب مشکی
تنفر از دید بافته های مورفین
با تفکری سیر به مرگ دسته جمعی
اینا اعتماد به نور از زوره انعکاس نی
منوتو دس تویه دس یه جایه تاریک
منوتو بی خبر از اشتباهه راهیم
بزار آروم سر روی سینه زخمیم
ما رده پایه آخره این مسیرو ساختیم
تو انهدام ریزشا اضطرابه ریشه ها جنبشای لخت
پشته سوزشایه تیشه ها
وقتی رسید به دسته شیره های مست
باید بکشی کنار یا بشی له زیره دستو پا
بیتوتهیِ کوتاهیست جهان
در فاصلهیِ گناه و دوزخ
خورشید همچون دشنامی برمیآید
و روز شرمسارییِ جبرانناپذیریست.
مهتاب پاییزی
کفری ست که جهان را می آلاید
من همون کلاغم ک نرسید ب قصه
همون بنده ایم ک قسم میخوره رو اسمت
هنوز باور دارم هنوز هر پیک میزنم جایه خالیمو حس میکنم تو سلوله هر شعرت
میزنم دل ب دریا آروم میخندم از دور میبندم چشمامو
بازی با قاصدک تو رویایی ک بوی طبیعت نمیداد
باور نکردم این خیالاته تو بود
من دستای تو بودم و تو شوره اعتقادی که از لحظه ی تولد مخالف ما بود
تخمه هرزگیو چیدم رسیدم به جنون
پشته خاکِ مرده هاتم لب میچرخید به دروغ به طلوع به سکوت به غروبِ بی شکوه به نمایش از شروعِ این سروره بی نجوم عااا
کجای داشته هات میلنگی؟
کجای قصه هات بی نقص نی؟
و سوگواران ژولیده آبروی جهان اند