متن ترانه هادی موسوی به نام فرمانروا
خنده هایت مرا میبرد نا کجا
شده ای در دل من تو فرمانروا
من به دریا زدم‌ با تو عاشق بشم
من شدم کشتی و تو شدی نا خدا

گیسوان تو طوفان این ساحل است
عاشق آن نیست که در عاشقی عاقل است
دل ندارم ببینم که چشم بسته ای
آنچه دیوانه ی چشم تو شد دل است

از هوای تو هوایی شده ام جان جان
چه شود تو شوی در کلبه ی دل مهمان
چشم تو برده دگر از دل من ایمان
آمدی دل ببری چشم دلم روشن
من برای تو و تو باشی برای من
نکند عطر تو رو باد ببرد از تن

با تو دریا به دریا من عاشق شدم
تو به دریا زدی با تو عاشق شدم
دور شدی لحظه ای خیس هق هق شدم یار

جان

گم‌ شده توی موهای تو کهکشان
قفل چشمان تو میشود این زبان
رد شدم با تو من از زمین و زمان یار

جان

از هوای تو هوایی شده ام جان جان
چه شود تو شوی در کلبه ی دل مهمان
چشم تو برده دگر از دل من ایمان
آمدی دل ببری چشم دلم روشن
من برای تو و تو باشی برای من
نکند عطر تو رو باد ببرد از تن

دانلود آهنگ جدید فرمانروا از هادی موسوی