متن ترانه وارش به نام سایه
میخواست بره خودم دیدم هروقت خسته میشد میفهمیدم در به روش باز نشد
درا همه دیوار شدن و اون خزید تو تنهاییش میدیدم من سایهشو
چشاشو بست یه لحظه، لحظه ی دیگه یه آدم دیگه بود
یه رد پاتو جاده ها بی انتها به نور رسیده بود
حالا مونده رد پاش تو جاده ها
ولی رفته عکسش از تو سایه
مونده آوازش توی سرم
راهو پیدا کن از رو ستاره ها
ازش حرف بزن واسه پیاده ها
بگو واسه دیدنش از تو آتیش میپرم
جای دستاش رو دیوار بود
چون از پا میوفتادش زود
انگار تموم دنیارو پای پیاده گشته بود
زیر لب میگفت رسیدم
انگار هذیون شنیدم
آخه تو این راه فقط رفتنشو دیدم
تموم این راهو رفتم سایه به سایه پشت سرش
ولی من تو راهش مقصد ندیدم
دور و برمو میگردم دنبال راهی که اون اومده
ولی من بجز دیوار چیزی ندیدم