متن ترانه وحید محمدی به نام بند باز
دور خودش می خواد بچرخونه
دنیا منو با روروَک بازیش
این صفحه ی گردون گرفته باز
با بد کِسی چرخ و فلک بازیش
صبح تا شب واسه چی توو چشمام
زل می زنن مثلِ طلبکارا؟
این ببرای فکرِ شکاری که
این طور شدن میخکوبِ دیوارا
بین طوفان شب زدمتوو دریا
(بیخود به فکرِ رمز گشاییمه
این دوربین، با لنزِ یک اینچی
صد قرن هم دنیا نمی فهمه
چی می گذره توو ذهن داوینچی
داره رو اعصابم رژه می ره
هر روز با فیل و وزیر و شاه
این band بازی که نمی دونه
پاشو گذاشته رو دمِ روباه)
انگار آب بازیش گرفته باز
با این تفنگِ مضحکِ آبپاش
سربازِ تیراندازِ کوکی که
بدجور رفتم رو مخِ دنیاش
این شهر وارونه به افکارم
واسه چی این طور می کنه پیله؟
با چشمای عادی نمی شه دید
چیزی رو که می بینه گالیله
تلسکوپ هابل شدمتوو فضا
(بیخود به فکرِ رمز گشاییمه
این دوربین، با لنزِ یک اینچی
صد قرن هم دنیا نمی فهمه
چی می گذره توو ذهن داوینچی
داره رو اعصابم رژه می ره
هر روز با فیل و وزیر و شاه
این band بازی که نمی دونه
پاشو گذاشته رو دمِ روباه)