متن ترانه کاوه فتاحی به نام سرباز بی رحم
هر دفعه روبروی تو زبان من میگیرد، دوسْت دارم
عادت چشمان تو را که جان من میگیرد دوسْت دارم
قلبِ توانای من از عشق تو اینگونه شد اما وقتی
گلایه ات تمام آن توان من میگیرد دوست دارم
دوسْت دارم که غریقِ موج موهای لطیفت باشم
با دلم سرباز بی رحم شو تا کهنه حریفت باشم
دوسْت دارم که بیاویزی ام از دار نگاهت آخر
که دمی نظاره گر به دیده پاک و شریفت باشم
مجنون شدن های مرا برای لیلای خودت دوست داری
فدا شدن های مرا برای فردای خودت دوست داری
من گله ای نمیکنم ،چَشم کلام من شده
شاید مرا اینگونه تو در چشم زیبای خودت دوست داری