متن ترانه حامد فقیهی به نام تنگ طلا
اوینه ی دل من ُتنگ طال بود تو شکُندیش
َک یش َبر چار دیوارش نقش وفا بود تو روند
دل افتادو گفتی، آخ بگیر نشکه بلوره!
نازک شده بود دل، به صدای آخ تو شکندیش
َم آخر دل دیوونه که َنم ُتک
ن داد َپس
اشکی شد و که
چ که
چ از ُشم
چ کُند
چ یش
پیتهی گل د ل، تنجه زدو گل به لبام داد
هکی هکی کرَدم کر ُزلف ت تو تکوندیش
از دفتر دل با ِ
جوهر اشک رووُنم
صد کش تو چشام نامه نوشَتم تو نخوندیش
تاشاَپر ک نگاه من پر رو شات
چ زد
آیه وایه شد، کاشکی از اول میَپ ُرندیش
باز خواس خدا بود که دلُم َپرزد در رفت
ای دس تو بود تا صبح محشر می دووندیش
ما جیر بودیم تی ایورش من اوورش تو
اول کشیدیش , دور شدیم , یهو پوکوندیش ...
اوینه ی دل من ُتنگ طال بود تو شکُندیش
َک یش َبر چار دیوارش نقش وفا بود تو روند
دل افتادو گفتی، آخ بگیر نشکه بلوره!
نازک شده بود دل، به صدای آخ تو شکندیش