متن ترانه داوود شیروی به نام عفو مشروط
چه سعادتی نسیب من شده دل به تو دادم
یه عمری تیره بود روزام رسیدی تو به دادم
دلفریبی میکنی نامهربونیتم فریبم میده هربار
لحظه ای دوری کنی میشه دل مشتاق دیدار
عفو مشروط دلت شامل حال ما شه ای کاش
به جرم عاشقی حبس عبد ببر برا م باش
فقط خوب شه حالم تو زندان بان بی رحم
خلاصم کن دارم از دست میرم
حکم من سنگینه اعتراضی براش وارد نیست
من پشیمون نیستم عاشقی که جرم نیست
پای تو تا پای دار میرم فراموش نکن
من و بازیچه ی هر حرف دروغی نکن
عفو مشروط دلت شامل حال ما شه ای کاش
به جرم عاشقی حبس عبد ببر برا م باش
فقط خوب شه حالم تو زندان بان بی رحم
خلاصم کن دارم از دست میرم