متن ترانه علیرضا شمشکی به نام ای علمدار من
ای علمدار من بهترین یار من
من گرفتار تو تو گرفتار من
خون تو برخ و من عرق برجبین
دست من بر کمر دست تو برزمین
چشم خود واکن ای خفته در علقمه
دیدنت آمده مادرم فاطمه
ساقی تشنگان مشک آبت چه شد
من صدایت زدم پس جوابم چه شد
میکشد انتظار در حرم دخترم
تا تو آب آوری بر علی اصغرم
ای علمدار من ای امید حرم
من چگونه ترا سوی خیمه برم
ای علمدار من