متن ترانه محسن اصغری زاده به نام رمز گفتار
رمز گفتار
از دیدن تو نه عنان بدست من است ونه اختیار
تو دل چنان بری چو باد حوادث برد غبار
اگر رند بگذرد مِی رود از میکده بیرون
نه مقام پیر مغان دارد و نه ساقی روزگار
در میکده رِندان جهان به جز مِی ننوشند
چون که بی مِی نکند حس کس رنگ و نگار
هزاران گونه گردانید هزار افسوس نظرها را
بهشت جاودان گم گشت ز دست زشت کار
با جفا صحبت هجران مکن که بعد خزان
بوی بهشت می دهد داعیه عطر نو بهار
اگر معشوق بجای عاشقان خوش شوند عاشق
گلستان می شود آن جا چو عطر گل بجای خار
چشم مستانه ما بین که به جز گل نبیند
اکنون که هواست ز هر طرف در باده کنار
بهر جدال چه می کنی ای انیشتن به هوش باش
اسرار خدا مهر است همه نه در ره کشتار
کار کائنات عالم با بصارت هر که دید
صد طواف کند بر توان گران بی مقدار
این جهان بس خراب است بی لطف نگاه من او
نشود ساز در عالم ای اصغری با گفتار