متن ترانه مهدی زهراب به نام کشتی نجات
بگو چرا نشد امسال زائرت باشم
قدم به جاده گذارم، مسافرت باشم
مگر اجازه ندادی که اربعین هرسال
بیایم و دو سهروزی مجاورت باشم،
نجف به کربوبلا را پیاده گریه کنم
و پا به پای قدمهای جابرت باشم
کدام سیّئه کرد اینچنین زمینگیرم
امان نداد که مرغ مهاجرت باشم
قرار بود فدایت شوم
قرار نبود که شاعرت باشم
قرارنبود که ذاکرت باشم
قرار نبود فقط مسافرت باشم(۲)
کسی که نام تو را کشتی نجات گذاشت
مرا شکست که آشفتهخاطرت باشم
تو پادشاه تمام قرون و اعصاری
مرا همین و همین بس، معاصرت باشم
قرار بود فدایت شوم
قرار نبود که شاعرت باشم
قرارنبود که ذاکرت باشم
قرار نبود فقط مسافرت باشم