متن ترانه مهران بروشک به نام دلبرا
جان وجانان من ای صنم تاشدی ماه من
شده دیدار تو آرزوی گاه وبیگاه من
کی رسد دست من در خم زلف پریشان تو
عطر گیسوی تو دلبرا نشانه ی راه من
به فدایه تو و آن قامت بالای تو
شب و روزم گرُیه خنده ی زیبای تو
دل من خانه توست چشم به راهه توام
تا تو از راه رسی بوسه زنم پایه تو
زلف پریشان کن و از در درو
دست بده به دست من دلبرو
رقص کن و چرخ بزن جان من
تا که شوم محو تماشا تورا
عاشق چشمان سیاهت شدم
کشته آن برق نگاهت شدم
دلخوشم از اینکه کنار توام
جان منی عاشق زارت شدم
عمریست که در بند نگاه تو اسیرم
شاید که در این عشق نفس گیر بمیرم
ای کاش که هرلحظه و هرساعت وهرروز
چشمان تورا سخت در آغوش بگیرم
بی ماهرو پریشان توام ای گل خندان
درمان منی جان منی ای مهِ پنهان
تلخ است بدون تو نفس کشیدن اما
شیرین شود این جدایی از آن لب خندان
زلف پریشان کن و از در درو
دست بده به دست من دلبرو
رقص کن و چرخ بزن جان من
تاکه شوم محو تماشا تورا
عاشق چشمان سیاهت شدم
کشته آن برق نگاهت شدم
دلخوشم از اینکه کار توام
جان منی عاشق زارت شدم