متن ترانه میراس به نام پروانه
توی فصل سرما
یه کلبه یه مرد تنها
موهای سفید و خم به اخمهاش
قلم بدست یه برگه برداشت
روشنی شمع و چراغ خاموش
همنشین پروانه هاست
کاغذ و باز کرد گفت همین یه باره
قلم تو مشتش و لرزش پاش
نوشت عزیزم سلام
میدونم که یه کم غریبم برات
مرد تو خیلی پیر شده میدونم
ولی خانومی هنوزم شبیه قبلناست
بعد تو گذشت
شب های تار
سرمای سال
درد های پام
با متای ناب
غم های باد کردت تو گلومه
بیرون نریختمش حتی یه بار
رفتی شکسته شد عکسای قاب
حتی گرمی وجودتو سرمای خاک
گرفت تا تصویرت محو بشه باز
عطرتو گذاشت تو دستای باد
رهات کردم بگو حتی یه بار
تو چطور دلت اومد تنهام بذاری
نامه رو خط زد و گذاشت کنار
گفت همین یه بار بود
نیستی ببینی جای خالیت شده خاکی
از روزی که تو رفتی همه ابرا برات باریدن
بعد غروب تو طلوعی ندیدم
شعما رو خاموش کردم و پروانه ها پریدن
همه پریدن
شعما خاموش شدن و پروانه ها پریدن
نامه رو باز کرد از اول خط
نوشت میام پیشت در اسرع وقت
تمبر زد در برگه مقصد دم در به
همدم برسد یه لبخند بعد اشک
یه عمر دادم در رات تاوون
ای سنگین تر از همه ی دردام طاعون
میلرزه صدام فریاد تا اون
لحظه که بشم رو دریات بارون
همین یبار
بگو عشق کی بود شبیه به ما
اگه تو هم بخوای میام سریع به جات
که تو نباشی قاطی غریبه ها
مشتو کوبید روی قصیده ها
کشید نفسی عمیق از دریچه ها
گفت از روزی که تو رفتی همین یه بار
بود که رو ریتم زندگیم دمیده ساز
بگو چیه دلیلش ها
که ناپدید شدی تو پدیده ها
توی جنگل تاریک و زمین تار
بازم دیدمت چیه تعبییر خواب
من که هرروز مردم برات اینم یه بار
نگاه به دره ها کردم میرم کنارش
ومثل پروانه ها سینم و باد
دستام و باز میکنم انگار چسبیدم به طاق
میکنم پرواز و پرواز
لذت ببرن بیننده ها
نیستی ببینی جای خالیت شده خاکی
از روزی که تو رفتی همه ابرا برات باریدن
بعد غروب تو طلوعی ندیدم
شعما رو خاموش کردم و پروانه ها پریدن
همه پریدن
شمعا خاموش شدن و پروانه ها پریدن