متن ترانه وحید زارع به نام پابوس
منو از قبیله عشق به محشر برسون
دوباره سلام منو به اون کبوتر برسون
بغض کهنه منو از زمونه پس بگیر
منه بی بالو پر و از توی این قفس بگیر
دلِ کم طاقت من تشنه ی زیارتِ
اومدن پابوس تو واسه من عبادتِ
تا مرادمو ندی پنجره فولادتو من رها نمیکنم
دست التماسمو از ضریح روشنت دیگه وا نمیکنم
تو جوابمو ندی دردمو به کی بگم کجا برم
دست خالی اومدم تو نمیخای گدا برم
خوش بحال کفترا که خونشون توو حرمِ
خوش بحال من که سایه ی شما روو سرمِ
خوش بحال اون که آقا به حرم میطلبه
اسم زیبای شما همیشه روی لبمه