───┤ ♩♬♫♪♭ ├───

شمع از سر خود گذشت و آزاد بسوخت! ♫♪♭
در آتش غم خنده زنان شاد بسوخت…
من بنده ی شمعم؛ که ز بحر دل خلق ♫♪♭
ببرید ز شیرین و چو فرهاد بسوخت!
در سینه ز دل جگرتابی هاست♫♪♭
در دیده ز تاب سینه؛ بی خوابی هاست
ای دیده بریز خون؛ این دل که مرا♫♪♭
دیریست که با او؛ سر بی آبی هاست
شوریده ی آزرده دلِ بی سر و پا من!♫♪♭
در شهر شما؛ عاشق انگشت نما من!


دیوانه تر از مردم، دیوانه اگر هست؟!♫♪♭
جانا به خدا من به خدا من به خدا من!
در حسرت آنم که یک روز روز محال♫♪♭
رخ او را ببینم نه بخواب!
عمریست حسرت ما؛ آن روز نرسد به خدا♫♪♭
شوریده ی آزرده دلِ بی سر و پا من!
در شهر شما؛ عاشق انگشت نما من!♫♪♭
دیوانه تر از مردم، دیوانه اگر هست؟!
جانا به خدا من به خدا من به خدا من!♫♪♭

───┤ ♩♬♫♪♭ ├───

میلاد والا شوریده